گوجه پلاسیده

خواستم برکنم این گوجه پلاسیده دل را

تا نبیند احدی که برندش به کفن

خواستم باده سرازیر کنم خشت و گل و دم را 

تا بیفتد ره آن دشت و دمن کوه و کمن

خواستم کمکی از کس و ناکس این کم

که بدم در دهنم تا که شوم اهل سمن

 

خیلی بی وزن شده شرمنده. خیلی وقت پیش نوشتم. داشت خاک می خورد. حال ندارم درستش کنم بی زحمت درستش کنید. ممنون میشم.

یا حق

نظرات 2 + ارسال نظر
الی یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ب.ظ

مامان جان ایند شعر مثل سد سیوند حامده
ولی خوبه ادامه بده یه چیزی می شی

محمد سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 ب.ظ

امیدوارم یه روز یه وبلاگ درست کنی به اسم دل گنده!!!
راستی از حرفام ناراحت نشو
زهر عقرب نه از ره کیته است ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد