خواستم برکنم این گوجه پلاسیده دل را
تا نبیند احدی که برندش به کفن
خواستم باده سرازیر کنم خشت و گل و دم را
تا بیفتد ره آن دشت و دمن کوه و کمن
خواستم کمکی از کس و ناکس این کم
که بدم در دهنم تا که شوم اهل سمن
خیلی بی وزن شده شرمنده. خیلی وقت پیش نوشتم. داشت خاک می خورد. حال ندارم درستش کنم بی زحمت درستش کنید. ممنون میشم.
یا حق
مامان جان ایند شعر مثل سد سیوند حامده
ولی خوبه ادامه بده یه چیزی می شی
امیدوارم یه روز یه وبلاگ درست کنی به اسم دل گنده!!!
راستی از حرفام ناراحت نشو
زهر عقرب نه از ره کیته است ...