خوب دیگه بسه. بالاخره یکی پیدا شد ما هم دلمون رو براش خالی کنیم. گفته بودم ۲تا دل کندن دارم. کندم حالا هم حال اون گوجه پلاسیده خوبه. نمی دونم تا حالا برای خرید گوجه تو زمستون٬ رفتی میوه فروشی سر کوچه یا نه. گوجه ها تو زمستون یخ زده ٬ رنگ و رو رفته و چروک شده میشن. قلب ما هم اینجوری بود تا یکی پیدا شد یه «ها» کرد یخش وا شد. میخوام دوباره شروع کنم. از بچگی هدفم تو زندگی یه چیز بوده و مدتی میشد که داشتم عملیش می کردم. ولی دیدم زود شال به کمر بستم. تصمیم گرفتم برم دنبال استاد. اونقدر ازش یاد بگیرم٬ اونقدر پر و بای بگیرم که این آسمون رو مثل عقاب دور بزنم. ازت ممنون به خاطر اون «هات» حسابی گرمم کرد. خداجونم شکر. دلم آروم شد. میبینمتون.
یا حق
آدینهای دیگر گذشت اما...
همچنان چشمهایی منتظر
دستهایی خالی
و فریادهایی بیصدا
تو را میخوانند
ای یگانه منجی عالم!
دلتان می خواهد برای امام زمانت بنویسی؟
دلتان می خواهد اورا خوشحال کنی..؟
بارو کن از همین دنیای مجازی اینترنت و پشت همین کامپیوتر ها هم می شود..
امتحان کن
منتظر حضور سبز شما هستیم
الهه ی شرقی
عرفانه جوان دوست
درد من حصار برکه نیست... درد زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است...
سلام
خوبی ؟
وبلاگ جالبی داری
خوشحال می شم به منم سر بزنی
منتظرم
راستی
هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
دستت درد نکنه گرم شدم. ولی گرمای اون ها یه چیز دیگه بود.
جابتو تو وبلاگ خانه ننوشتم واسه مدارا
ما خوشحال میشیم دوستامون بجایی برن.
تو اگه واقعا بحثت کار بود میموندی.
حرفاتو یه بار بهم گفتی. اصلا تو پدر خوانده منطقه۴ خوبه؟؟؟؟
لازم نیست که حتما یه چیز بیاد دلتو گرم کنه. دهه هر کی یه چیز بارما میکنه.